بهنظر میرسد، یکی از اصول مهم نگارش رسانهای، بهویژه در حوزة آموزشی و علمی، این است که پدیدآورندگان رسانه بتوانند با نزدیک شدن به سطح درک و فهم، نیازها، علایق و شرایط روانشناختی، جامعهشناختی و زیباییشناختی مخاطبان، «خود را جای خوانندگان و مخاطبان بگذارند.»
این اصلِ به ظاهر ساده، از تعیین کنندهترین شاخصهای موفقیت هر رسانة نوشتاری آموزشی، همچون مجلات رشد است. اگر رسانهای بر مدار ذوق، سلیقه و برداشت شخصی صرف و به دور از نیازسنجی و درک واقعیتها (جنبههای درونی و بیرونی مخاطبان) تولید شود، باید در میزان اثربخشی و استمرار حیات آن، تردید داشت. بهویژه اگر رسانهای در گستردة ملی و برای مخاطبان با شرایط متفاوت اقلیمی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... منتشر میشود، که اهمیت «مخاطبشناسی» را دو چندان میسازد.
در فرایند تولید محتوای مجلات رشد، معمولاً دو تهدید بالقوه را میتوان تصور کرد:
1. نظریهپردازی صرف و تولید مقالات با بافت تئوریک محض و عدم توجه به نیازها، محدودیتها، چالشها و مسائل امروز مخاطبان؛
2. سطحیانگاری علمی و حرکت بر مدار ذائقه و سلیقة مخاطبان ِ متوسطِ رو به پایین و افت علمی مجلات.
هر دو آسیب مذکور، به بنیاد و ساختار مجلات رشد، خدشه وارد میکند. همان اندازه که تأکید بر علم و دانش صرف و عدم کاربرد محتوا و استفاده نکردن آن در حوزة عمل و اجرا، قابل قبول نیست؛ پرداختن سطحی به پدیدههای آموزشوپرورش و غلبه ژورنالیسم و جذابیتهای روایی و تصویری به بنمایههای علمی متون و خدشهدار شدن صحت، سندیت و جامعیت محتوای مجلات نیز، پذیرفتنی نیست.
راه صحیح، راه میانه است و هنر مجلات رشد این است که در عین مفید بودن و غنای محتوا به جذابیتهای رسانهای نیز توجه داشته باشد، این همان اصل اساسی است که «خود را جای خوانندگان و مخاطبان بگذاریم.» یادمان باشد که مجلات رشد، مجلات «عامهپسند» نیست، بلکه «کیفیت و اثربخشی» و «توجه به واقعیتها» یکی از مبانی حرفهای تولید محتوای آنهاست. و این یکی از دستاوردهای مهم سفرهای استانی سردبیران مجلات رشد است.