درسي كه بايد از رحماندوست آموخت

مصطفي رحماندوست را همه مي شناسند؛ نويسنده و شاعركودكان و نوجوانان ومدير فرهنگي ارزنده ايراني. سن وسالي از او گذشته است و اغلب نويسندگان او را به عنوان نويسنده اي آزاد انديش و مسلمان و متعادل دوست دارند. كارهايش را هم كودكان دوست دارند و با لذت مي خوانند. هر جا كه او بوده، طرح و ايده نو فرهنگي داشته و همواره منشاء جريان هاي سالم و خلاق فرهنگي بوده است.

 

من، رحماندوست را به خاطر همه اين ها و مهم تر از همه به خاطر تواضع و صميميت و پايبندي اصيل به مردم و دين دوست دارم. اهل تظاهرنيست. ام در عمل، مجسمه فروتني و اخلاص است. در جشنواره شهيد حبيب غني پور ــ كه حالا درختي سيزده ساله است ــ او همواره و با همه وجود از اين جريان مردمي و مسجدي حمايت كرده است. از همان دوره نخست، هرگاه جشنواره در شبستان مسجد بوده است، قبل از همه آمده و دو زانو نشسته و هر جا كه لازم بوده از حبيب و جشنواره حبيب دفاع كرده است. و چقدر تاكيد دارد بايستي جشنواره به شكل مردمي و در همان شبستان مسجد برگزار شود!

 

اين همان درسي است كه بايد خيلي ها كه انگشت كوچك رحماندوست هم نمي شوند، اما عناوين پرطمطراق مديريتي و ابزارهاي رسانه اي و... دارند، از او بياموزند! بعضي ها كه فقط حرف مي زنند و دريغ از فروتني و صميميت و آزادانديشي و خلاقيت!

 

امسال دوشنبه، دوازدهم اسفند، شب باشكوهي در شبستان مسجد جوادالائمه عليه السلام بود؛ شب مراسم پاياني جشنواره سيزدهم كتاب سال شهيد غني پور.

 

من سيزده سال است كه افتخار مجري گري مراسم حبيب را دارم و اعتراف مي كنم كه همواره همان حس جشنواره نخستين را دارم. قلبم از شوق ديدن چهره هاي مهربان مهمانان مي تپد. انگار هر سال، چهره حبيب را در لابه لاي مهمانان مي بينم؛ با همان تبسم شيرين و محجوبانه اش.

 

 اما امسال جاي اميرحسين فردي خالي بود! او نبود تا با نگاه معصومانه اش، اميد و با لحن صميمانه اش، گرمي و با سخنان عميقش، استواري را در ظرف جوانان بريزد. از حبيب و راه حبيب و آرمانش بگويد و در آخر مراسم، چشم در چشم بدوزد و با مهرباني بگويد: "دست تان درد نكند!‌همه چيز عالي بود!" قديمي هاي مسجد و پدران شهيد كه ستاره هاي درخشان آسمان مراسم بودند. نمي دانم اسم ببرم يا نه؛ اما انگار عادت كرده ايم كه آنها را در هر سال ببينيم: مصطفي رحماندوست، محمد ميركياني،‌ رضا اميرخاني، جواد محقق، محسن مومني، مصطفي آجرلو، اصغر نقي زاد، نادر قدياني، عبدلعظيم فريدون، محبت الله همتي، جعفر رباني، سيد محسن گلدانساز، حميد رضا شاه آبادي، اصغر آبخضر، هادي علي اكبري، فرهاد حسن زاده، محمد رضا اصلاني، ابراهيم حسن بيگي، سوسن طاقديس، مجيد راستي، علي فرخي، گلعلي بابايي، حسين اميني، حسن احمدي، مهدي قزلي قاسم ناظمي، حميد رياضي، مجيد رياضي، قاسم نقي زاده، احمد عربلو، حسين احمدي، جلال ذكايي، حبيب والي نژاد، شهرام شفيعي، محمد حسني، محمد متين فر، حجه السلام محي الدين بهرام محمديان، محمد شريعت بهادري، احمد مهدي، محمد هاشمي فر، علي سلطان محمدي، وحيد اميري، مجيد قليچ خاني، سيد كمال شهابلو، محسن وزيري ثاني، محمد دشتي، محمدعلي گوديني، حميد رضا داداشي، وهمه ی اعضای شورای نویسندگان مسجد که خودشان صاحب مجلس اند امسال هم خوشحال بودم كه شبستان مسجد را مشحون از زندگي و اميد و تفكر و احساس مي ديدم. هنرمندان و نويسندگان و مديران فرهنگي، با سليقه هاي و گرايش هاي متفاوت و تنها به دليل اشتراك در اصالت هاي ديني و انقلابي و بن مايه هاي غني عاطفي و ارزش هاي انساني آمده بودند وچقدر لذت بخش و معنا دار است همه در زير سقف خانه خدا!